بیشتر وقت ها دلم میخواد به زمین و زمان التماس کنم عاجزانه ،

به دشمنانم  راستش دشمن که ندارم ،

به دوستانم ،  اقوام و آشنایانم ،

و نزدیکترین هام 

آنها که ادعا میکنند دوستم دارند و عاشقم هستند و در روز ثبت ادعا میفهمم که برای دل خودشان یا شایدم بنا به نیاز و احتیاج  به من بالاجبار تحملم میکنند ،

کسانی که می بینند و راهشان را کج میکنند و گاهی گام هایشان را به عقب بر می‌دارند ،

و نبودنم را آرزو میکنند. 

کسانی که زخم زبانشان نه تنها دلم را بلکه روان آدم را هم جزغاله میکند ،

آنها که هنگام روبرو شدن روی بر می گردانند و باز هم آرزویی بر دل دارند ،

کسانی که دوستم دارند و با نگاهشان حرف می زنند ، 

نگاهی که خداحافظی همیشگی میخواهد 

هنگام رفتنم گویی که زیرنویس میکند 

 بری که برنگردی 

آنها که روز را شب و شب را روز نمیکنند مگر اینکه آرزو کنند نباشم 

چقدر ترسناک است دوروبر من 

چطوری باید التماس کنم 

التماس نه بخاطر این که بر من رحم کنند بلکه برای دلم که بگذارند دل من هم به اندازه ی یک هزارم دل آنان خوش باشد' ،

اما ای کاش خدا عنایت بیشتری به اطرافیان من داشت و آرزویشان را برآورده میکرد تا دلخوشی هایشان همیشگی میشد ،،،

من هم آرزو یم این شده که ایشالا به آرزو یشان برسند 

آمین


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها