روزگاری که هواش ابری باشه و تنهایی هاش بهانه گیر ،
فاصله ها درد بیشتری دارند ،
میگن دیوونه ام.
اما من
یه حالی دارم مثل رؤیا
از خاطره هایم خواهم گذشت ، نه اینکه زیر پا بگذارم
.
( شنیدستم که مجنون دل افکار
چو شد از مردن لیلی خبر دار )
( گریبان چاک زد او تا به دامان
به سوی تربت لیلی شتابان )
( در آن ره کودکی دید ایستاده
به هر سو دیده حسرت گشاده )
( سراغ تربت لیلی از او جست
پس آن کودک بخندید و به او گفت )
( که ای مجنون تو را گر عشق بودی
ز من کی این تمنا می نمودی )
( برو در این بیابان جستجو کن
ز هر خاکی کفی بردار و بو کن )
( هر آن خاکی که بوی عشق برخواست
یقین دان تربت لیلی همانجاست )
"ملا پناه واقف"
درباره این سایت